"بلند شید نمازه ، نماز فقط 20 دقیقه ، نماز صبح"
ساعت 5 ونیم ، هوا خیلی سرد نیست، لازم نیست کاپشن بپوشم. اینم از وضو، برم مسجد. " دو رکعت نماز صبح می خوانم قربة الی الله" ای بابا برای نیت که لازم نیس به زبون بیاری، همین که بدونی چکار میکنی خودش نیته و کافیه.
خوب برنامه چیه ؟ مشخصه دیگه، خواب...!
صدای ویبره گوشیم میاد، ساعت 8 ونیمه، محمدصادق پیام داده، هماهنگی های لازم رو برای فوتبال شب انجام میدیم و احوال پرسی و... . مامانمم پیام داده، مادره دیگه، نگرانه.
دوباره خواب...
سر و صدا چیه؟ بقیه دارن وسایلو جمع میکنن .چقدر زود ساعت 10 شد. مسئول قطار میگه 2 ساعت دیگه میرسیم. خوشحالم. چون موقع حرکت که تاخیر نداشتیم، توی راه هم مشکلی پیش نیومد، الحمدلله. منم باید وسایلمو جمع کنم، چن لحظه صبر کنید الآن برمیگردم...
خوب چی میگفتم؟ ... 2تا رفیق توی کوپه ن، شایدم داداشن، آدمای باحالی اند، یکیشون رفته توی سالن، لب پنجره، منم میرم کنارش حرف بزنیم، وایسادن توی سالن قطار و نگاه کردن بیرون خیلی حال میده، مخصوصا سر پیچ که میتونی همه قطارو ببینی، رسیدیم به پیچ، 1.2.3.4... ، 14 تا واگن داره، ما واگن اولیم. با لوکوموتیو میشه 15 تا. همه میگن بیا تو بیشین اذیت میشی ولی من دوس دارم کنار پنجره باشم، باد که میخوره تو صورتم میخوام پرواز کنم.
برگردم تو یه کم روزنامه بخونم. آخ که چقه روزنامه خوندم، خسته شدم. انگار داریم میرسیم! ای بابا! شما هنوز نمیدونید داریم کجا میریم؟! الآن میفهمید، داریم میرسیم به اون پل معروف، حالا ...
"السلام علیک یاعلی بن موسی الرضا"
ساعت 12. 11 ونیم ساعته رسیدیم.الحمدلله. گنبد و گلدسته ها رو دیدم. همه یه حالت خاصی پیدا کردن. دیگه داریم آماده پیاده شدن میشیم. برم یه چیزی بخورم توی فروشگاه راه آهن و بعدشم وضو بگیرم و دیگه فقط و فقط حرم. وقتی که از حرم برگشتم بازم براتون مینویسم.فعلا یاعلی، یاد همه تون هستم.
کلمات کلیدی :